چوپان وعـــــــارف
یکی از بزرگان میگوید:در بیابانی به گله ای گوسفند رسیدم.چوپان گله را دیدم که به نماز ایستاده وگرگی در میان گله می گردیدوگوسفندان از او فرار نمیکردند و او نیز آسیبی به گوسفندان نمیرسانید.
تعجب کردم و توقف نمودم تا چوپان از نماز فارغ شد،به اوگفتم:از چه زمانی میان گرگ و گوسفند صلح برقرار شده است؟گفت:از وقتی که من با خدای خود صلح کرده ام خدای من, گرگ را با گوسفندان صلح داده است.
گفتم مرا وصیتی کن.گفت:کُن لِله ،یَکُنِ اللهُ لَکَ» تو با خدا باش تا خدا با تو باشد.
آخرین نظرات